“نه تو میمانی نه اندوه…!”
|
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردمِ این آبادی به حبابِ نگرانِ لبِ یک رود قسم |
|
Sohran Sepehri — ‘نه تو می مانیو نه اندوه و نه هیچیک از مردم این آبادی…به حباب نگران لب یک رود قسم،و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،غصه هم می گذرد،… |
|
نه تو می مانی،نه اندوه! – جان و ریحان. نه تو می مانی،نه اندوه! (سه شنبه 87 فروردین 27 ساعت 5:24 عصر ) تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست. گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف! بسته های فردا همه ای کاش ای کاش! تا خدا مانده به غم وعده این خانه مده! |
|
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی … |
|
نه تو می مانی و نه اندوه. و نه هیچ یک از مردم این آبادی. به حباب نگران لب یک رود قسم |
|
شاعر ناصر محمد هاشمی. و تو میمانی و اندوه. و منم خسته و درمانده… در پی روز نه ای رو به رهایی. نگران.غوطه ور. در هجمه افکار پلید. به تو می اندیشم. و سیاهی و سراب … |
|
نه تو می مانی نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت غصه هم خواهد رفت آن چنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند لحظه ها عریانند |
برچسبها:Quote by Sohran Sepehri: “نه تو می مانی و نه اندوه و نه ..., شعر نو نه تو میمانی نه اندوه, نه تو ماني و نه اندوه - سهراب سپهري, نه تو می مانی نه اندوه! - جان و ریحان, نه تو می مانی و نه اندوه, نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردمِ این, نه تو می مانی و نه اندوه/ کیوان شاهبداغی