امم موضوع بسی مهم چون کچل شدم/:
|
من ناباورانه به او گفتم: «مصطفی که کچل نیست». قرار شد منتظر بمونیم تا دکتر بیاد. وقتی مصطفی وارد خونه شد، نگاهی به سرش کردم و گفتم: «مصطفی تو کچلی» |
|
من فقط موهای سزمو میکنم کچل کچل مامانم درک نمیکنهوهمش باهام بدرفتتری میکنن خستهدشدم ب خدا ۸ ۱ ۱۳۹۹/۰۹/۲۴ ۱۳:۲۳ |
|
توهمین فکرا بودم که زنگ گوشیم افکارم وقیچی کرد…کیفم روی تخت بود…به سمتش رفتم وزیپ کیفم وباز کردم.با هزار تا تلاش وتقلا وبدبختی وجستجو بین یه عالمه پرت وپرت،گوشی وبیرون آوردم…نگاهم که به صفحه اش خورد،از سر خوشحالی جیغی کشیدم وجواب دادم: – سلام رادی!!!!! سرخوش خندید وباشیطنت … |
برچسبها:حساسیت بی مورد - پرسمان, رمان در همسایگی گودزیلا پارت هفدهم - آیناز رمان, میگنا - کسانی که بیاختیار موهای خود را میکنند